دستبند عاشقی؛ پابند قاتل شد
چند روز قبل از این حادثه این دستبند را برای خودم خریده بودم و برای آنکه علاقه خود را به الهام نشان دهم، نام او را نیز بر روی بند دستبند درج کرده بودم و از آن روز همیشه این دستبند در دستم بود
ملت ما: عامل جنایت قدیمی که در آن پیرزن 93 سالهیی در خانه تنهاییاش قربانی سرقت مرگبار شده بود پس از 6 سال به دام افتاد.
ساعت 15:20 بعدازظهر 22 اردیبهشتماه سال 84 ماموران کلانتری 126 تهرانپارس از پلیس 110 در جریان خبر کشف جسد پیرزنی در خیابان 170 غربی منطقه تهرانپارس قرار گرفتند.
با حضور ماموران جسد زن 93 سالهیی به نام «ربابه نجاهی» که آثار شکستگی شدید در ناحیه پشت سر او دیده میشد در خانه ویلایی پیدا شد. با دستور بازپرس هنرمند از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی وارد عمل شد.
کارآگاهان جنایی در بررسیهای تخصصی قتلگاه پیرزن با به همریختگی اثاثیه مواجه شدند، در بررسی دقیقتر و با استفاده از اطلاعات به دست آمده از خواهر قربانی مشخص شد که دزدان با انگیزه سرقت وارد خانه پیرزن شده و پس از به قتل رساندن وی اقدام به سرقت پول و سکههای طلای پهلوی از داخل خانه کردهاند.خواهر قربانی به کارآگاهان گفت: بعدازظهر بود که برای سرکشی و انجام کاری به خانه خواهرم واقع در تهرانپارس رفتم، زمانیکه به در خانه رسیدم در کمال تعجب متوجه باز بودن در ورودی شدم و این در حالی بود که خواهرم همیشه بخاطر تنهاییاش و اینکه همه بچههایش در خارج از کشور هستند،
دقت زیادی از خود برای بسته بودن در خانه نشان میداد؛ زمانیکه وارد حیاط خانه شدم شروع به صدا زدن خواهرم کرده اما پاسخی از او نشنیدم و برای همین به آرامی وارد خانه شدم که ناگهان خواهرم را در حالی که روی زمین افتاده و خون زیادی نیز از وی رفته بود پیدا کردم؛ وقتی که به بالای سر او رسیدم متوجه شدم که نفس نمیکشد؛ بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و آنها نیز پس از دقایقی در محل حاضر شدند.
خواهر قربانی درباره نحوه اطلاع از سرقت نیز به کارآگاهان گفت: زمانیکه ماموران به خانه خواهرم آمده و با وضع به هم ریخته خانه روبرو شدند احتمال دادند که خانه مورد سرقت قرار گرفته باشد؛ من نیز که از محل نگهداری پولها و اموال باارزش خواهرم اطلاع داشتم، بلافاصله بررسی آنجا پرداخته و در آن لحظه بود که متوجه شدم همه سکههای پهلوی خواهرم به همراه پول داخل خانه سرقت شده است.
کارآگاهان جنایی در بررسیهای دقیقتر از محل جنایت موفق به کشف یک حلقه دستبند نقرهیی رنگ شدند؛ در تحقیقات انجام شده درباره شناسایی هویت صاحب دستبند، کارآگاهان متوجه نام «الهام»، به زبان لاتین، روی بند داخلی دستبند شدند که مشخص شد هویت هیچکدام از دختران، نوهها یا دیگر بستگان نزدیک قربانی «الهام» نیست. در حالی که تحقیقات برای شناسایی صاحب دستبند کشف شده از محل جنایت در دستور کار قرار گرفته بود،
کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که ربابه یک روز پیش از جنایت مقتوله به همراه یکی از خودروهای آژانس، واقع در محل سکونتش، از سوی همسایگان مشاهده شده است. کارآگاهان اداره دهم در ادامه تحقیقات خود، به نشانی این آژانس رفته تا از رانندگان و پرسنل آژانس تحقیقاتی را درباره ربابه انجام دهند و در تحقیقات اولیه مشخص شد که قربانی آن روز برای رفتن به خانه خواهرش درخواست خودرو کرده است؛ در ادامه این تحقیقات، کارآگاهان قصد تحقیق از ثبتکننده تماس مشترکان آژانس را داشتند که از سوی مدیریت آژانس اعلام شد
که این مرد به نام «رضا» در حدود چند ساعت پیش اقدام به اخراج وی کرده است و در پاسخ به سوال کارآگاهان درباره علت اخراج ثبتکننده تلفنهای آژانس به کارآگاهان گفت: در حدود یکماه پیش بود که یکی از رانندگان آژانس از من خواهش کرد تا یکی از دوستانش را که دچار مشکلات شدید مالی و خانوادگی بود برای پاسخگویی به تلفنها استخدام کنم و من نیز به واسطه اعتمادی که به این راننده داشتم قبول کردم تا این مرد در آژانس مشغول به کار شود اما هنوز چند روزی از آغاز به کار او در آژانس نگذشته بود که متوجه شدم خانم جوانی مرتبا به درب آژانس مراجعه و با رضا ملاقات میکند؛
زمانیکه درباره رفت و آمدهای بیش از اندازه این زن اظهار گلایه کردم، وی مدعی شد که مدتی است که با این زن در ارتباط بوده و قصد ازدواج با او را دارد؛ با وجود آنکه از رضا خواسته بودم که رفت و آمدهای این خانم به آژانس کمتر شود اما هر روز این رفت و آمدها بیشتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتم تا برای حفظ اعتبار آژانس، با رضا تسویه حساب کنم؛ روز 23 اردیبهشتماه رضا در تماسی با من مدعی شد که کار دیگری پیدا کرده و باید بلافاصله مدارک خود را به محل کار جدید خود تحویل دهد و من نیز با مراجعه به آژانس مدارک شخصیاش را تحویل دادم. در تحقیقات کارآگاهان از رانندگان و مدیریت آژانس درباره مشخصات زن جوانی که با «رضا» در ارتباط بود،
همگی آنها به اتفاق عنوان داشتند که رضا این زن را با نام «الهام» به آنها معرفی و حتی برای نشان دادن علاقه و تصمیم جدی خود برای ازدواج با این زن جوان، دستبندی خریداری و نام الهام را روی آن درج کرده که به محض دیدن دستبند طلا، همه رانندگان آژانس دستبند متعلق به رضا را مورد شناسایی قرار دادند. با شناسایی عامل جنایت خانه وی در درکه نیز ردیابی شد و کارآگاهان پی بردند رضا در آنجا سرایدار بوده و رضا در طول چندماه گذشته به هیچ عنوان به خانه پدری خود نیز مراجعه نداشته و آنها نیز هیچگونه اطلاعی از وی ندارند.
تحقیقات کارآگاهان نشان میداد «رضا» از مدتها پیش بخاطر مشکلاتی که با اعضای خانوادهاش داشته، زندگی جداگانهیی را برای خود انتخاب و هر از چند گاهی نیز در کارهای مختلف مشغول به کار شده اما هیچگونه جا و مکان مشخصی برای زندگی نداشته و غالبا شبها را نیز در همان محل کارش میخوابد.
با گذشت چندین سال از زمان وقوع جنایت و در شرایطی که در طول این مدت هیچگونه نشانیای از «رضا» وجود نداشت، کارآگاهان در مسیر تحقیقات خود اطلاع پیدا کردند که «رضا» در حدود یک سال پیش پسری 3 ساله را به عنوان پسر خود به نزد خانوادهاش آورده و از آن زمان بار دیگر ناپدید شده است. در شرایطی که هیچگونه اطلاعات جدیدی از «رضا» وجود نداشت، مشخصات این مرد در اختیار کلیه مراکز پلیسی سطح کشور،
قرار گرفت تا اینکه با گذشت بیش از 6 سال کارآگاهان جنایی دهم اطلاع پیدا کردند که مردی با مشخصات رضا به اتهام استفاده از اسناد و مدارک جعلی توسط پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران دستگیر شده است؛ بلافاصله کارآگاهان روز 13 تیرماه به تحقیقات درباره شناسایی رضا پرداخته و در شرایطی که این مرد تلاش داشت تا با معرفی خود به عنوان شخص دیگری، مانع از شناسایی خود به عنوان قاتل شود سرانجام لب به اعتراف باز کرد.
رضا 29 ساله به کارآگاهان جنایی گفت: در سال 84 من قصد ازدواج با الهام را داشتم؛ این در شرایطی بود که من به هیچ عنوان وضع مالی مناسبی نداشتم و از سوی دیگر نیز مدیریت آژانس از من خواسته بود تا مانع از رفت و آمد الهام به آژانس شوم. زمانیکه خود را در حال از دست دادن کار خودم دیدم و از سوی دیگر نیز هیچ پولی در اختیار نداشتم ناگهان صدای زنگ تلفن آژانس به صدا در آمد؛ زمانیکه پاسخگوی تلفن آژانس شدم، ربابه از من درخواست یک دستگاه خودرو کرد و من نیز در همان لحظه به یاد صحبتهای رانندگان افتادم که گفتند: «تمامی اعضای خانواده این پیرزن در خارج از کشور به سر برده و خود وی نیز از وضع مالی بسیار خوبی برخوردار است»؛
در حالی که رویای کسب پول و طلای زیادی را از داخل خانه پیرزن برای خود ساخته بودم و وسوسه سرقت اموال وی به جانم افتاده بود، پس از گذشت چند ساعت و با اطمینان از این موضوع که پیرزن در داخل خانهاش نیست به سمت خانهاش رفته و پس از ورود به حیاط وارد ساختمان شدم اما زمانیکه در را باز کردم ناگهان در کمال تعجب پیرزن را در برابر خود مشاهده کردم؛ دیگر در آن لحظه تنها به فکر پولها و طلاهای داخل خانه پیرزن بودم؛ برای همین به سمت او حمله کرده و وی را به قتل رساندم سپس دیوانهوار به جستوجوی اموال باارزش داخل خانه پرداختم اما در کمال ناباوری تنها 150 هزار پول و 4 سکه پهلوی در داخل خانه بود.
رضا درباره به جای ماندن دستبند خود در محل جنایت نیز به کارآگاهان گفت: چند روز قبل از این حادثه این دستبند را برای خودم خریده بودم و برای آنکه علاقه خود را به الهام نشان دهم، نام او را نیز بر روی بند دستبند درج کرده بودم و از آن روز همیشه این دستبند در دستم بود؛ در روز حادثه نیز این دستبند در دستم بود و در زمان درگیری با پیرزن به هیچ عنوان متوجه خارج شدن آن از دستم نشده بودم؛ حتی زمانیکه متوجه ناپدید شدن دستبند شده بودم، همه قسمتهای آژانس را جستوجو کردم اما به هیچ عنوان به ذهنم نیز نمیرسید که دستبندم در خانه پیرزن جای مانده باشد.
تابناک
موضوع مطلب : قتل - ترور - شهادت